amirarsha

amirarsha جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن دارد

ورژن جدید خونه تکونی با امیرارشا...

سلام به شازده کوچولوی خودم..

چند تا عکس با گوشی بین برفها ازت انداخته بودم که گوشی برای باز هزارم به زمین خورد و خاموش شدشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

البته عیبی نداره دوباره درست میشه

کم کم هوای سرد داره جاش رو به آفتاب میده و منم مثل همه خانومای ایرانی شروع کردم به خونه تکونی

البته از هفته پیش دارم کم کم کارام رو میکنم که برای 10 روز آخر به امید خدا تموم بشه

وقتی خونه تمیز باشه کاملا میشه بوی عید و اومدن سال جدید رو احساس کردشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

باید این خونه مجازیمون رو هم خونه تکونی کنیم....

مثل هر سال این روزا بی دلیل خوشحالم البته بی دلیل بی دلیل هم نه... تو و بابایی قانع کننده ترین دلیل برای شادی و خوشحالی منید... خدایا صدها بار شکر

تو هم تو خونه تکونی خیلی بهم کمک کردی゜*かわいい*゜ のデコメ絵文字

در عکس بالا یه جا داری کشوی لباسات رو مرتب می کنی و در عکس دیگه ظرفای مامان رو سرجاشون میزاری. قربون پسر زحمتکشم بشم من که دست راست من تو خونست..

بزن قدش پسرم

تو این چند روز فهمیدم که جای ظرفا رو بهتر از من می دونی! のデコメ絵文字 مثلا وقتی بهت می گم امیرارشا لیوان ها روبده سریع میری سراغ کابینت لیوانها و اونا رو بهم میدی. جالبه نه؟شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

نایت اسکین

حالا میریم سراغ عکس های کاملا بی ارتباط به متن:شکلَکایـــ رمینــــــــآ

دارم با دقت مجله می خونم.مگه چیه؟ می خوام اطلاعاتم به روز باشه خوب...

نایت اسکین


من و هم بازی هام...

نایت اسکین

من جز تو هیچ آرزویی ندارم.. تو ادامه وجود منی.........ハート のデコメ絵文字


تاریخ : 20 بهمن 1392 - 05:37 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2996 | موضوع : وبلاگ | 93 نظر

اینجا همه چی درهمه2...

سلام بهترینم:

چند روز پیش خواب بودی و منم تند تند ازت عکس انداختم تا در نهایت بیدار شدی... چقدر تو خواب معصوم و زیبایی...

 

چند روز پیش دایی جون اومد دو روز خونه ما موند و تو اونقدر آیی(دایی) گفتی که بعضی مواقع به سرفه می اقتادی و یه عالمه با هم بازی کردید. راستی دایی خیلی دوست داره

 

شب با دایی، شام رفتیم بیرون،اونجا یه رون مرغ دستت گرفتی و می خوردی تا زمان خواب دستت بود انقدر بامزه می خوردی. تو ماشین بغل دایی بودی و کل هیکل دایی بوی مرغ گرفت!!:

 

و این هم نقاشی های هنرمندانه شما:

بعضی مواقع روی سرامیک هم نقاشی می کشی..!!!

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست..


تاریخ : 14 بهمن 1392 - 03:31 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2289 | موضوع : وبلاگ | 60 نظر

اینجا همه چی درهمه...

سلام مامان جونم.. این پست رو بذار بعهده من..

یه عالمه عکس دارم. سریع بریم شروع کنم

رفتیم خونه خاله زهرا و خاله دور از چشم مامانی بهم رژ لب زد بعد مامان اومد بهم غذا داد که دور لبم پیداست نیکی و دایی و عمو رضا و مامان هم ازم عکس انداختندو من از دیدن اینهمه گوشی و دوربین تعجب کردم:


از ذره بین خوشم میاد:

انقدر دوست دارم که بهم اجازه میدن خودم آب از یخچال بریزم و بخورم:


لقمه گنده تر از دهنم برداشتم:

با هردو چشمم به مامان چشمک می زنم:

بهش اخم می کنم:

خودم رو براش لوس می کنم:

خودم رو براش موش میکنم:

از اون جایی که من یه پسر منظم و حرف گوش کنی هستم دارم اسباب بازی هام رو جمع می کنم و میریزم تو جای اسباب بازی هام:

اینجا هم از فرصت استفاده می کنم از مامان عزیزم بخاطر همه زحمتهایی که برام کشیده تشکر میکنم. دوست دارم. بوس


تاریخ : 07 بهمن 1392 - 07:21 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 3211 | موضوع : وبلاگ | 59 نظر