چند تا عکس با گوشی بین برفها ازت انداخته بودم که گوشی برای باز هزارم به زمین خورد و خاموش شد
البته عیبی نداره دوباره درست میشه
کم کم هوای سرد داره جاش رو به آفتاب میده و منم مثل همه خانومای ایرانی شروع کردم به خونه تکونی
البته از هفته پیش دارم کم کم کارام رو میکنم که برای 10 روز آخر به امید خدا تموم بشه
وقتی خونه تمیز باشه کاملا میشه بوی عید و اومدن سال جدید رو احساس کرد
باید این خونه مجازیمون رو هم خونه تکونی کنیم....
مثل هر سال این روزا بی دلیل خوشحالم البته بی دلیل بی دلیل هم نه... تو و بابایی قانع کننده ترین دلیل برای شادی و خوشحالی منید... خدایا صدها بار شکر
تو هم تو خونه تکونی خیلی بهم کمک کردی
در عکس بالا یه جا داری کشوی لباسات رو مرتب می کنی و در عکس دیگه ظرفای مامان رو سرجاشون میزاری. قربون پسر زحمتکشم بشم من که دست راست من تو خونست..
بزن قدش پسرم
تو این چند روز فهمیدم که جای ظرفا رو بهتر از من می دونی مثلا وقتی بهت می گم امیرارشا لیوان ها روبده سریع میری سراغ کابینت لیوانها و اونا رو بهم میدی. جالبه نه؟
حالا میریم سراغ عکس های کاملا بی ارتباط به متن:
دارم با دقت مجله می خونم.مگه چیه؟ می خوام اطلاعاتم به روز باشه خوب...
من جز تو هیچ آرزویی ندارم.. تو ادامه وجود منی.........