اول می خواستم بگم که امیدوارم تا الان نمازو روزتون موردقبول درگاه حق قرار گرفته باشه و از همه تشکرکنم که نگران امیرارشای عزیزم بودید حالش شکرخدا بهتره فقط کمی خس خس سینه داره و بی اشتهاست.
این کفش جایزه پسرمه بخاطر صبوری که تو این دوران مریضیش بخرج داد کالج ورنی سورمه ای که مامان بیشتر خوشش اومد تا خودش!!
امیرارشا اصرارداره رو سرامیک بخوابه شاید بخاطر خنک بودنشه اگه من حواسم نباشه یا تو آشپزخونه رو سرامیک خوابیده یا تو پذیرایی... و واقعا هم تو خواب عمیقی میره
یکی از وسیله های بازی امیرارشا!! دکمه های بغل تلویزیون .. این کار رو با لبخند انجام مبده که ما چیزی نگیم
این سطل پارچه ای برای اینه که اسباب بازی های امیرارشا رو توش بریزیم اما تنها چیزی که هیچ وقت توش نیست همون اسباب بازیه چون امیرارشا می خواد بره توش!!
...
این پرده چوبی رو جلوی راهرو آویزون کرده بودیم که امیرارشا محکم کشید و اون افتاد زمین.. الان هروقت اونو بهت نزدیک می کنیم می ترسی و گریه میکنی مثل متر. ازمترهم می ترسی . علتش رو نمی دونم!!
این طفلک ماشین لباسشویی روزی 20یا30 بار توسط امیرارشاخان خاموش یا روشن میشه و چرا تا الان نسوخته معجزه الهیه..!!
آخرین جمعه قبل از ماه رمضان من و بابایی و پسملی تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی........
و این هم آقــــــــــــــــــا امیرارشا که می خواد از پله بره بالا که البته یه دونه رو موفق شد اما بقیشو نذاشتم آخه احساس کردم واسه اینکار زوده... آتیش بسوزونه
کارای دیگه ای که بعد از1سالگی یاد گرفتی اینه که میگیم زبونتو در بیار درمیاری. میگیم موهات کو سرت رو میاری پایین تا ببینیم. چشمک میزنی البته با 2تا چشمت. به غذات میگی گاگا. میگیم آب بازی می دویی سمت حموم. بهت میگیم خودتو شبیه موش کن چشما و دماغ و دهنت رو جمع میکنی انقدر این کارت بامزست که همه عاشقشند. میدونی که کلاه برای سر دمپایی برای پاست و قاشق اسباب بازیتو داخل کاسه می کنی و غذای تخیلی رو تو دهن من میکنی منم میگم به به. میگم سرت رو بذار رو بالش بخواب اینکارو میکنی. زمانی که می خوای کاری کنی و من بگم نه نه نکن، نمیکنی ولی اگه خیلی دلت بخواد که انجام بدی یه لبخند بعد خودتو شبیه موش میکنی که من گول بخورم بعد انجام میدی...
خیلی کارای دیگه بلدی که نمیشه نوشت چون زیادن از وقتی یک سالت شده تند تند یاد میگیری صد باریکلا گل مامان