من مریض شدم واسم دعا کنید که حالم زودتر خوب شه
امیرارشا چه خبر؟
خبرخاصی نیست منم مثل بچه های دیکه دارم بزرگ میشم. دو سه روزه میگم جوجو(نمیدونم معنیش چیه همینجوری میگم). تازگیا موقع غذا خوردن میگم پوووووف و همه غذا رو پرت میکنم بیرون لباس و پیش بندو لباسای مامان کثیف میشه(مامان لجش در میاد اما نمیتونه چیزی بهم بگه چون من کوچیکم متوجه نمیشم).بعضی موقع هاکه صدای درینگ درینگ میادفهمیدم که تلفنه بهش نگاه میکنم مامان میگه الو منم دستم رو کنار گوشم میزارم. فهمیدم موهای مامان کجاست دوست دارم هی اونا رو بکشم (نمیدونم چرا مامان هی میگه آی وای فکرکنم خوشش میاد واسه همین دفعه بعد محکمتر میکشم!!) قدم کمی بلندتر شده اما وزنم بیشتر نشده آخه تازگیا اشتهام کم شده و زیاد استفراغ میکنم نمیدونم چرا. بقول مامانی شاید ریفلاکس معدم اود کرده. چند باری رفتیم پارک خوش گذشت. چند بار هم با خاله جون جونیام و دخترخاله های مهربونم(نیکی و ترنم) و مامانی رفتیم خرید. حدود یک ماهی هم هست که با بابایی دو نفری میریم حموم مثل دو تا مرد( به گوش مامانم نرسه اما بابایی منو تمیزتر از مامانی میشوره) . خبرا تا اینجا اینا بود بازم خبر میدم نی نی یا شما هم خبراتون رو بگین . وبلاگ برای ماست خودمون باید مدیریت کنیم اینجوری جذابتره مگه نه؟
من و کباب خوردن...
چرا نمی خوری؟
از وقتی بردمت دکتر و بهت گفته که اضافه وزنت زیاد بوده انگار خودت فهمیدی چون غذا زیاد نمی خوری حتی میشه گفت نصفه روزهای قبل. چرا غذاهایی که دوست داری هم بهشون تمایل نشون نمی دی چرا نمی خوری؟ نفسی مامان خانوم دکتر گفت رژیم اما نه اینطور که تو به خودت فشار میاری. از فردا غذاتو بخور وگرنه مامان دلش می شکنه ها باشه ؟ نی ناس منی تو