amirarsha

amirarsha جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن دارد

کارهای امیرارشا..

سلام عزیزترین و بالاترینم..

کم کم هوا داره سرد میشه مخصوصا شبها، وقتی میایم بیرون حتما یه کت پاییزه باید بپوشی. انگار همین دیروز بود که منتظر تیرماه و اولین سالروز تولدت بودم چقدر روزا دارن زود می گذرن عزیزم . تو داری بزرگ میشی و من به چشم دارم میبینم که چقدر از نوزادیت فاصله گرفتی و چقدر دوست داری چیزای مختلف یاد بگیری

با اینکه من هیچ اصراری ندارم اما خودت مداد رنگی و دفترت رو میاری و خط خطی می کنی و از منم می خوای برات نقاشی کنم، اعضای ظاهری بدنت رو کاملا شناختی حتی وقتی عروسکت رو بهت میدم و مثلا میگم گوشش کو؟بهم نشون میدی، وقتی آبمیوه یا شیرپاکتی بهت میدم و می خوری تموم می کنی نی رو در میاری و دوباره با جدیت تو اون سوراخِ کوچیک مخصوص نی جا میکنی،

دکمه های دستگاه دی وی دی ما لمسیه اما تو انقدر باهاش ور رفتی که میری از کشو سی دی برمیداری و اول دکمه پاور رو میزنی بعد دکمه اپن و بعد سی دی رو میزاری اوایل سی دی رو برعکس میزاری اما تازگیا این هم یاد گرفتی ولی دکمه پلی رو بلد نیستی و با تعجب از اینکه چرا این سی دی نشون نمیده دست منو می گیری و میاری جلو سی دی تا من برات درست کنم..

یکی دیگه از خصوصیاتت اینه که تو از همون 3،4ماهگی که لمس کردن اشیا رو یاد گرفتی با انگشت وسط کار میکنی نه انگشت اشارت. حتی لی لی حوضک یا کلاغ پر..

لباسات هم کامل شناختی مثلا جوراب و کفش و شلوار برای پا و بلوز و کت برای تنت و کلاه برای سر حتی می دونی گل سر و روسری برای مو..

وقتی لپ تاپ رو جلوت میزارم و میگم اینتر رو بزن دقیقا اینتر رو میزنی البته اینو چندبار باهات کار کردم ها

زمانیکه بهت میگم حسین حسین سینه میزنی، انقدر اینکار رو با اون دستای توپولوت بامزه انجام میدی که همه با دیدنش عاشقت میشن

شبها عادت داشتی که اول رو پام بخوابونمت بعد رو تختت بزام اما حدود دو هفته ست که دیگه رو پا نمی خوابی و خودت دوست داری روی زمین یا رو تختت بخوابی فکرکنم دلت واسه پاهای مامان سوخته البته تختت تو اتاق خودت نیستا تو اتاق ماست هنوز از تنهایی خوابیدن می ترسی

کارای زیاد دیگه ای هم میکنی که الان یا یادم نیست یا واقعا نمی دونم چطوری بگم یا بنویسم

 

نمی دونم می دونی یا نه لحظه تولد من به همان ثانیه ای برمی گردد که تو برای اولین بار گفتی * ماما*

 


تاریخ : 10 مهر 1392 - 07:06 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2181 | موضوع : وبلاگ | 51 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام