amirarsha

amirarsha جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن دارد

دنیا رو بی تو نمی خوام یه لحظه...

سلام به نور چشمام.

پست قبل یه واقعیت بسیار غم الوده به حدی که خودم هر دفعه با دیدنش گریه م می گیره واسه همین تصمیم گرفتم که پست جدید بذارم تا با باز شدن وبلاگت انرژی منفی هجوم نیاره

از اونجایی که تو پسر فوق العاده مستقلی هستی(قابل توجه دخمل خانوما) تصمیم گرفتی که بری سرکار. حداقل بتونی پول پوشکت رو در بیاری!!

واسه همین:

blogblog

blogblog

گاری دکوری و ناز نازیِ مامان رو برداشتی و گل فروشی میکردی به حدی از اینکار خوشت اومده بود که همه جا رو گل افشانی کردی. شما خودت گلی، گل رو هم می پسندی مردکوچولوی من.

blogblog

کیفیت عکسا پایینه چون بابایی بصورت کاملا مخفی با موبایلش گرفته اما تو عکس آخری متوجه شدی یه نگاهی به بابایی انداختی که انگار داشتی می گفتی ای ناقلا مچتو گرفتم... دستاتو از گاری جدا کردی که بدویی به سمت موبایل...........

قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید. منتظر داستان های بعدی ما باشید چون این شیطونی های امیرارشا همچنان ادامه داره...


تاریخ : 14 آذر 1392 - 08:38 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2697 | موضوع : وبلاگ | 60 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام