amirarsha

amirarsha جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن دارد

حس مادرانه

امیرارشاکوچولوی من دیروز برای اولین بار سوار اتوبوس شدی. می خواستیم بریم خونه مادرجون و منم یهو تصمیم گرفتم با اتوبوس بریم. وقتی سوار اتوبوس شدیم تو باتعجب اینور اونور رو نگاه کردی و اروم بغل مامان نشستی یه خانوم نازت کرد و تو هم خندیدی و اون خانوم گفت که تو چقدر شبیه منی و با من مو نمیزنی. الهی فدات شم نمی دونی چه کیفی میکنم وقتی کسی میگه شبیه منی بالاخره نه ماه زحمتت رو کشیدم دیگه عشق من ناز من. تو اتوبوس به بابایی زنگ زدم و گفتم سوار اتوبوس شدیم باورش نمیشد نگرانت بود اما وقتی گفتم چه پسراقایی هستی خیالش راحت شد. راستی یه خانوم سوار اتوبوس شد که یه نی نی کوچولو بغلش بود حدودا یک ماهه. یکم تو دلم مغرور شدم که پسر من بزرگه. تعجب نکن این یه احساس مادرانه ست همه مادرا بادیدن بچه هاشون حس غرور بهشون دست میده . منم با دیدن تو و قد رشیدت و کاراو شیطنت هات حس قشنگی بهم دست میده یه حس غرور یه حس مادرانه آره اسمش اینه حس ارامبخش مادرانه . خوشحالم از اینکه خدا محبتش رو در حق من وبابایی تموم کرد و نعمت بزرگ پدر و مادر شدن رو به ما داد. بخاطر وجود تو که بهشت زیر پای منه. خدایا کمکمون که قدر این نعمت و برکت رو که بی منت به ما دادی رو بدونیم و لیاقتش رو داشته باشیم امین 


تاریخ : 18 اردیبهشت 1392 - 08:44 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1111 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

  • حسي شيرين تر از حس مادري نيست .حسي تكرار نشدني .
    چه جالب منم وقتي ميگن بهنود شبيه منه خوشحال ميشمو ١٠٢٣بوس از لپاي بهنود ميگيرم ولي بايد اعتراف كنم كه بهنود از ١٠٠ درصد شايد ٣٠درصد شبيه من باشه اونم اگه دقت كنين.

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام