amirarsha

amirarsha جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن دارد



مامان نگرانه

امیرارشای مامان وزنت ازحد نرمال هم بالاتره اما اصلا نمی تونی غذای کمی سفت یا کمی بزرگ رو بخوری مثل بیسکویت یا غذای ادم بزرگا رو. دیروز کمی از آب قورمه سبزی بهت دادم تو هم خوردی اما بعد از چند دقیقه استفراغ کردی چرا مامانی؟ چیزسفتی که نبود؟ یعنی مشکلی داری یا شاید هم مربوط به لارنگومالشیات {شل بودن غضروف حنجره} باشه. نگرانم مامان  . از چندتا مامان که بچه هاشون تقریبا همسن و سالتند پرسیدم اونا راحت غذای بزرگسال رو می خورن. الهی قربونت برم. از دکترت وقت گرفتم تو این هفته میبرمت پیشش. تپلی مامان من مواظبتم تو هم مواظب خودت باش 


تاریخ : 15 اردیبهشت 1392 - 09:28 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1081 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

گردش هر روزه با مامانی

عشق و عمر مامان راضی هستی ازاینکه دوتایی غروبا باهم میریم گردش ؟ من که واقعا لذت میبرم . چندروزه خیلی بالا میاری جرا قربونت برم؟ وقتی بالا میاری و رنگت می پره قلبم اتیش می گیره الان هم دوست دارم از ته دل گریه کنم نمی دونم چرا؟ الان خوابیدی صورت مثل ماهت رو میبینم دلم میسوزه آخه امروز مدام جیغ میزدی و منم سرت داد زدم و گفتم بسه دیگه اروم شو و تو اروم شدی نمی دونم شاید ترسیدی ولی عکس العملی نشون ندادی منم پشیمون شدم و تا شب هی بغلت کردم و بوسیدمت و عذرخواهی کردم اما هنوز عذاب وجدان دارم منو ببخش عشقم عمرم زندگیم   دوست دارم خیلی هم دوست دارم 


تاریخ : 15 اردیبهشت 1392 - 08:43 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1103 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

من و روسری قهوه ای مادرجون...

من و روسری قهوه ای مادرجون...

اینجا شبیه که همه خونواده منزل مادرم دورهم جمع شده بودیم و شوهرخاله امیرارشا یه روسری مادرم رو به سر آقاخوشگله بست و صورتش نازترشد. قربون چشمای درشتت بشم آهوی مامان
تاریخ : 13 اردیبهشت 1392 - 07:32 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1218 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر

چرا اسمم رو امیرارشا گذاشتند؟

پسرگلم قبل از اینکه بدونم خدا تو رو تو شکمم گذاشته 2 شب پشت سر هم خواب دیدم که صاحب یه پسرخوشگل مثل خودت شدم که شب اول امیرحسین و شب دوم امیر مهدی صداش می کردیم  و زمانی که فهمیدم تو توی شکممی تصمیم گرفتیم حتما اول اسمت امیر باشه اما برای قسمت دوم اسمت خیلی جستجو کردیم که اسمی با معنی و کوتاه باشه و با امیر هم جور در بیاد تا اینکه به اسم ارشا برخوردیم که از سلسله هخامنشی و به معنی مرد پاک و مقدس و درستکاره و اینجوری شد که اسمت شد امیرارشا  . امیدوارم زندگیت هم مثل اسمت سرشار از آقایی و پاکی باشه الهی آمین


تاریخ : 13 اردیبهشت 1392 - 07:12 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1180 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

من و ساعت های اول زندگیم...

من و ساعت های اول زندگیم...

اینجا امیرارشا چند ساعته به دنیا اومده 4کیلو وزنشه قدش هم 53 بگو ماشاله
تاریخ : 13 اردیبهشت 1392 - 02:04 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 915 | موضوع : فتو بلاگ | 3 نظر

می دونید چرا من 2تا وبلاگ دارم؟

امیرارشای مامان باعرض شرمندگی رمز عبور وبلاگ قبلیت که اسمش امیرارشا عمر مامان و بابا بود رو فراموش کردم هر کاری هم کردم نتونستم بیارم ببخشید عشقم. راستی امروز که دخترخاله اومده بود خونمون چرا زیاد باهاش بازی نکردی و همش خواب الود بودی؟ نکنه داری سرما می خوری؟ وای نه خدا نکنه مامان مواظبه سرما نخوری    راستی اگه شما این نوشته رو خوندین و بلد بودین که چطور میتونم وبلاگ قبلیم رو باز کنم راهنمایی کنید مرسی  


تاریخ : 13 اردیبهشت 1392 - 01:53 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1120 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

من و تلویزیون...

من و تلویزیون...

اینجا امیرارشا 8 ماهشه و داره با علاقه تلویزیون میبینه عاشق شلوارک راحتتم عزیزم
تاریخ : 12 اردیبهشت 1392 - 17:45 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 1105 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

من و تعطیلات عیدو شمال...

من و تعطیلات عیدو شمال...

اینجا ما برای تعطیلات عید رفتیم شمال. امیر ارشا کنار مامان و باباشه سالارمونه
تاریخ : 12 اردیبهشت 1392 - 10:58 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2007 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر

من و لباس علی اصغر...

من و لباس علی اصغر...

اینجا ماه محرمه و امیرارشا سقا شده تا پنج سال براش نذر کردیم خدا برامون سالم و صالح حفظش کنه آمین
تاریخ : 12 اردیبهشت 1392 - 10:54 | توسط : مامان امیرارشا | بازدید : 2184 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید