من و رژیم...!
سلام عشقم چطوری؟ از مامان و بابا راضی هستی؟ ما بخاطر تو خدا رو هزار بار شکر میکنیم. دیروز بعد از ماه ها تلاش بالاخره تونستی پای نازو خوشگلت رو تو دهنت بکنی من و بابا جون خیلی ذوق زده شدیم چون خیلی دوست داشتی اینکارو بکنی از پشتکارت معلوم بود! وقتی هم بهت میگم سرسری سرت رو به چپ و راست میچرخونی نازگلکم. راستی دیروز دکتر گفت که این ماه وزنت زیاد اضافه شده باید این ماه رژیم بگیری الهی قربونت بشم دیگه خامه بهت کم میدم نباید چاق بشی باید چهارشونه و خوش هیکل بشی مثل همیشه. عشق کپل من... من و بابایی خیلی دوست داریم
من نشستن رو پله...
من و فصل بهار...
من وگردش هرروز با کالسکه...
خودم بالیوان آب می خورم
عزیزدلم امروز یاد گرفتی که لیوان دستت بگیری و اب بخوری. بس که وروجکی. یه دفعه لیوان ابم رو برای چند ثانیه گذاشتم زمین و تو هم بدون اینکه وقت رو هدر بدی سریع لیوان اب رو برداشتی و سرکشیدی بالا. کارت خیلی خنده دار بود عاشقتم جیگری