تک ستاره آسمون زندگی ما انقدر بی حاله که همش خودش رو میندازه رو بالش و من یا بابایی ماساژش میدیم و قربون صدقش میشیم. یا غذا نمی خوری یا بالا میاری. خیلی لاغرشدی. دردت به جونم. تو عشق مایی. در کنار تو زندگی ما معنا پیدا میکنه زود زود خوب شو . دلم برای شیطونی هات تنگ شده. خیلی خیلی دوست داریم
هنوز امیرارشا مریضه
سلام گل پسرم. مرد کوچولوی من. عمرمن. زندگی من روزت مبارک. برای امروزت برنامه ایی خاص با بابایی چیده بودیم اما نفسم مریض شدی و اصلا هم رو به خوب شدن پیش نمیری. مامانی داره دیونه میشه. گل من. روح من. خوب شو. کاش آقا امروز به همه عیدی میداد به امیرارشا عشقم به مهدی عزیزم. به ثنای نازم.هم عیدی میداد دلم خیلی گرفته مامان. این بی حالیت این دردکشیدنت. این تبت. همه وجودمو به آتیش میکشه . دیشب تا صبح بیدار بودی و درد کشیدی منم فقط گریه کردم. چشمام خیلی پف کرده واسه همین خونه پدرجون نرفتیم تو هم دوباره تب کردی. امروز از شدت درد دیگه گریه نمیکردی فقط هی آه میکشیدی. قلبم داره آتیش میگره. تمام وجودم غصه ست. نی نی جونیا برای نی نی من دعاکنید . نفسم به نفست بسته ست. خیلی خیلی خیلی دوست دارم.
بابایی روزت مبارک
قبل از اینکه ویروس بیاد تو تنم
امیرارشا چه خبر؟
خبرخاصی نیست منم مثل بچه های دیکه دارم بزرگ میشم. دو سه روزه میگم جوجو(نمیدونم معنیش چیه همینجوری میگم). تازگیا موقع غذا خوردن میگم پوووووف و همه غذا رو پرت میکنم بیرون لباس و پیش بندو لباسای مامان کثیف میشه(مامان لجش در میاد اما نمیتونه چیزی بهم بگه چون من کوچیکم متوجه نمیشم).بعضی موقع هاکه صدای درینگ درینگ میادفهمیدم که تلفنه بهش نگاه میکنم مامان میگه الو منم دستم رو کنار گوشم میزارم. فهمیدم موهای مامان کجاست دوست دارم هی اونا رو بکشم (نمیدونم چرا مامان هی میگه آی وای فکرکنم خوشش میاد واسه همین دفعه بعد محکمتر میکشم!!) قدم کمی بلندتر شده اما وزنم بیشتر نشده آخه تازگیا اشتهام کم شده و زیاد استفراغ میکنم نمیدونم چرا. بقول مامانی شاید ریفلاکس معدم اود کرده. چند باری رفتیم پارک خوش گذشت. چند بار هم با خاله جون جونیام و دخترخاله های مهربونم(نیکی و ترنم) و مامانی رفتیم خرید. حدود یک ماهی هم هست که با بابایی دو نفری میریم حموم مثل دو تا مرد( به گوش مامانم نرسه اما بابایی منو تمیزتر از مامانی میشوره) . خبرا تا اینجا اینا بود بازم خبر میدم نی نی یا شما هم خبراتون رو بگین . وبلاگ برای ماست خودمون باید مدیریت کنیم اینجوری جذابتره مگه نه؟
من و کباب خوردن...
چرا نمی خوری؟
از وقتی بردمت دکتر و بهت گفته که اضافه وزنت زیاد بوده انگار خودت فهمیدی چون غذا زیاد نمی خوری حتی میشه گفت نصفه روزهای قبل. چرا غذاهایی که دوست داری هم بهشون تمایل نشون نمی دی چرا نمی خوری؟ نفسی مامان خانوم دکتر گفت رژیم اما نه اینطور که تو به خودت فشار میاری. از فردا غذاتو بخور وگرنه مامان دلش می شکنه ها باشه ؟ نی ناس منی تو